سفارش تبلیغ
صبا ویژن

« السلام علیک یا روح خدا »
91/3/13 - 11:47 ص

 

(( با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.))

آری این جملات پایانی وصیت نامه آن مردی است که با گذشت 23سال از ارتحال ملکوتی شان اما هنوز انوار وجودای شان مصباح این انقلاب وملت ایران است.من خودم را می گویم من که نه دوران جنگ را درک کردم نه دوران امام اما نمی دانم این چه سر وجودی در امام بود که حتی ما ناآشنایان اش را آشنا خود کرده وبه ظاهر دل سپرده خودشان واهداف والای اشان کرده ولی من فقط می دانم که مردان خدا نمی میرند واین نص آیات وروایات ماست.حال حیرت است این چه شعله ای وچه حرمی است که دل شیفتگان خود را سوزانده وبه فنای حقیقی وکامل معنا در عشق رسانیده.اما خدای عزوجل را شاکرم که امشب توفیق سیر به سوی منزلگاه کشش  این امام را نصیبم شده است که فردا با حضور در جوار حرم این یا رسفرکرده و با عزیز دلمان ورهبر عزیزترازجانمان  میثاق ای مجدد کنیم.(التماس دعا از رهروان حرم یارونایب الزیاره دوستان پشت خط)

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم / چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس أناالحق بزدم / همچو منصور خریدار سردار شدم
غم دلدار فکنده است بجانم شرری / که بجان آمدم و شهره بازار شدم
در میخانه گشائید برویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم / خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد / از دم رند می آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم / من که با دست بت میکده بیدار شدم

 




        نوشته شده توسط :سربازان وطن ... نظر ...